ماجراهای هاکلبری فین" نوشته "مارک تواین" داستانی درباره پسری به نام هاکلبری فین و برده ای فراری به نام جیم است که تلاش می کنند راهی برای رسیدن جیم به آزادی پیدا کنند. آنها درگیر ماجراهای زیادی می شوند و با افراد جالبی مواجه می شوند.

تم اصلی این داستان کشمکش های وجدانی و اخلاقی هاکلبرفین با خودش است و این که چگونه این کشمکش ها در طول داستان هاک را تغییر می دهد.

هاک در همه زندگیش آموخته که سیاهان پست و انسان هایی درجه دوم هستند و مطابق با همین ایده هم باید با آنها رفتار کرد. داستان "ماجراهای هاکلبری فین" هم روی نبرد هاک با این فکر متمرکز است و این که هاک تصمیم می گیرد که دیگر این چنین فکر نکند. در پایان داستان او به قدر کافی قوی شده تا همه ایده های نژادپرستانه را از سرش بیرون کند.

بر اساس فکری که در ابتدا هاک دارد، آزاد کردن جیم از بردگی از نظر اخلاقی صحیح نیست. چرا که هاک در همه زندگی یاد گرفته که اگر کسی برده ای را از بردگی آزاد کند به جهنم می رود. هاک حالا باید براساس احساس شخصی خودش تصمیم بگیرد نه بر اساس آن چیزی که جامعه به او یاد داده است. در پایان هاک تصمیم درست را می گیرد و هرکاری را هم برای انجام تصمیمش انجام می دهد.

هاک که در همه زندگی هرگز دوستی حقیقی را تجربه نکرده،  دوست واقعیش را در جیم کشف می کند. او می آموزد که نژاد مهم نیست و این که جیم همه کاری برای او انجام می دهد. در ابتدا هاک نسبت به جیم احساس فضیلت و برتری دارد و شوخی هایی با او می کند. اما به این باور می رسد که جیم هم احساس دارد. سپس به تدریج به این نتیجه می رسد که با وجود این که رنگ پوستشان با هم متفاوت است اما شباهت های زیادی به هم دارند.

به این ترتیب هاکلبری فین با آن چه که در همه عمر آموخته می جنگد و رفتار درستی که باید با سیاهان داشته باشد را می آموزد و تا آن جا پیش می رود که تمام قیدها را برای دوستی با جیم کنار می گذارد و بین آن دو دوستی واقعی شکل می گیرد. ماجراهای هاکلبریفین یک داستان بزگ و بدون تاریخ و زمان است.